و این نه پنداریست به ثواب ...  

که گام های شما طریقت عشق معین کند. 

که عشق خود راه نماید  ........ 

گوهری فراخور اگر در وجودتان یافت تواند کرد.

خیانت کرده ام ........... آری

خیانت کرده ام .... آری          و بر عشق تو می خندم         دو چشمت را خودم امشب      به روی خویش می بندم        خیانت کرده ام .... آری       نمی دانی و می گویم      بدان راهی دگر بی تو   برای عشق می جویم         وفایم را ندیدی که       خیانت را ببین حالا      دل تنگم ندیدی که   دل سنگم ببین اما         ندیدی غرق احساسم        ندیدی گریه هایم را       خیانت کرده ام تا تو      ببینی خنده هایم را        خیانت کرده ام .... آری          چه خشنودم که می دانی        مکن اندیشه باطل

که قلبم را بسوزانی

قایم موشک بازی دانشمندان در بهشت

روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند. آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند. انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد. همه پنهان شدند الا نیوتون ... نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد، دقیقا در مقابل انیشتین. انیشتین شمرد 97, 98, 99..100… او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده. انیشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سک سک) نیوتون بیرون( سک سک) نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم. او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم !!! ... تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست ... . . . . . . . . . . نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام ... که من رو، نیوتون بر متر مربع میکنه ......... و از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر "یک پاسکال" می باشد بنابراین من "پاسکالم" پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سک سک)

من و خدا و عشق این سه هرگز شکست نخواهند خورد.

عیب کار اینجاست که من "آنچه هستم" را با "آنچه باید باشم" اشتباه می کنم، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، درحالیکه آنچه هستم نباید باشم.  

عمر کوتاه است رسیدن به خواسته هایمان را طولانی نکنیم.
راه ما هموار است آن را پیچیده نکنیم. ...
 

نگهداشتن دوستان خوب گرانبها است به سادگی....  

 

اگر من بدانم که این دقایق آخرین دقایقی هستند که من شما را خواهم دید، به شما می‌گفتم که « عاشقتان هستم» و به این فرض بسنده نمی‌کردم که شما خود آنرا می‌دانید  

 

ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند، چه تلخ است قصه عادت .... 

 

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند/همانند آغاز